یه کاغذ...یه خودکار.....
مثل همیشه......یه بیت شعر......
اولین چیزی که به ذهنم میرسه.......
"چند روزی ست حال من دیدنی ست.....
حال من از این و آن پرسیدنی ست......
دوش حافظ.....نه...نه...دوست ندارم بقیه ش رو.....
خطش میزنم و از نو......
پر پرواز......
همینجوری چندبار تکرارش میکنم......
یادمه خیلی آهنگشو دوس داشتم.....هنوزم دارم.....
پر رنگ مینویسم:
" پر پرواز منو ازم نگیرین".............
دارم فکر میکنم .....
به مثلث برمودا.....و تفاوتش با تو.............
به کاغذ مچاله های کنار دستم نگاه میکنم.....
پر از خاطره های نصفه نیمه س.....
ترسیدم کاغذ دووم نیاره و خودکار قطع بشه از نوشتنشون......
اسمون تاریک شده.....
از اتاق تاریک و سوت و کورم فهمیدم......
چراغ رو که روشن میکنم دستامو میگیرم جلوی چشام.....
نور اذیتم میکنه......کاش آسمون مهتابی بود امشب......
دارم فکر میکنم به 5 حرف.....
ف ا ص ل ه.......
یا شایدم 3 حرف...ع ش ق......
دو حرف....ت و......
یه حرف u